loading...
روزنامه الکترونیک شهرستان بروجن
pnu بازدید : 29 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)
نگاهی به تاریخ ملل و نحل، به روشنی ثابت می کند که همهء فرق اسلامی تحت عناوین خوارج، مرجئه، جهمیّه، اشعریّه، کرّامیه، و. . . ، برخاسته از یک رشته بحث و جدل های کلامی بوده که غالبا در سه قرن نخست اسلامی پدید آمده اند و هرگز از این فرق در عصر رسول خدا اثر و خبری نبوده. اگر در این سه قرن، برخوردهای کلامی در کار نبود، یا به فکر نقد دیگر مکتب ها نبودند، هرگز این فرق پا به عرصهء هستی نمی نهادند، تو گویی عقاید هر فرقه، نقد عقاید فرقهء دیگر است. اینک برای نمونه:

۱. خوارج؛ یک فرقهء سیاسی است که در سال سی و هفت هجری در گرماگرم جنگ صفین با ردّ حکمیت بین معاویه و علی علیه السلام که یک نوع اقدام برای رفع اختلاف بود، پدید آمد، درحالی که پیشنهاد حکمیت را از ابتدا خود آنان پذیرفته بودند و امام را مجبور به پذیرش نمودند ولی به مرور زمان، این فرق رنگ دینی پیدا کرد و برای خود به اصول و فروعی معتقد شد.

۲. مرجئه؛ گروهی بودند که ایمان را بی نیاز از عمل می پنداشتند و معتقد بودند که باید به ایمان اهمیت داد این فرقه در نخست، آن هم پس از قتل

عثمان و روی کار آمدن امام علی علیه السّلام به وجود آمد. انگیزهء پیدایش این مکتب چه بود؟ما دربارهء آن در جای دیگر سخن گفته ایم ۱.

۳. جهمیّه؛ زاییدهء اندیشهء جهم بن صفوان (متوفای ۸۲۱) است.

  1. ۱. 

۵. فرقهء اشعری؛ به وسیلهء ابو الحسن اشعری (۰۶۲ ۴۲۳) پی ریزی شد. او سالیان درازی، پیرو مکتب اعتزال بود و در سال ۵۰۳، از این مکتب جدا شد و پیرو مکتب احمد بن حنبل (متوفای ۱۴۲) گشت، ولی تصرفانی در مکتب احمد انجام داد و در نتیجه، خود، صاحب مکتبی شد که به وسیلهء شاگردانی مانند ابو بکر باقلانی و ابن فورک، و غیره در جهان تسنن منتشر گشت.

همچنین دیگر مکاتب و مذاهب، همه و همه، مولود یک رشته جریان های سیاسی و رویدادهای اجتماعی بودند، و هرگز ریشه در عصر رسول خدا نداشتند و بعدها پدید آمده اند، درحالی که عقیدهء«امامیه»مولود این جریان ها نیست و هرگز در اصولی که از آن پیروی می کنمد، متأثر از جدال های کلامی یا نقد مذاهب دیگر نبوده، بلکه عصارهء کتاب و سنت و کلمات امامان معصوم و براهین علمی است.

علمای شیعه، معتقدات خود را از قرآن مجید و اخبار متواتر یا با قرینه که مفید علم است، برگرفته اند و هرگز در باب عقاید به خبر واحد بها نمی دهند، چون هدف در عقاید، اذعان و دل بستن است و آن، فرع آگاهی قطعی از محتوا است.

در میان مجموع اصول عقاید شیعه، دو اصل از درخشندگی خاصی برخوردار است:

۱. ولایت امیر مؤمنان و فرزندانش از جانب خدا.

۲. حاکمیت عدل در تشریح و تکوین.

ما قبل از آن که اصول عقاید شیعه را تک تک، مورد بررسی قرار دهیم، در این جا به ترجمهء دو منشور که یکی از امام هشتم علیه السّلام به دست ما رسیده، و دیگری بر امام هادی علیه السّلام عرضه و مورد تصدیق امام واقع شده است، می پردازیم:

۱. نامهء امام هشتم علیه السّلام به مأمون

مأمون در نامه ای از امام هشتم علیه السّلام خواست که اصول اسلام را برای او بنگارد. حضرت، رسالهء مختصری نوشت که ما به ترجمهء قسمتی از آن مپردازیم:

اسلام این است که شهادت دهیم خدایی جز او نیست، شریک ندارد، خداوند، واحد، احد، فرد، صمد، و قیوم است، شنوا و بینا، توانا، ازلی، قائم به خویش، پایدار و پابرجا است. دانایی است که نادانی به او راه ندارد، توانایی است که ناتوانی نمی شناسد؛ بی نیازی است که نیازمند نمی گردد، دادگری است که ستم نمی کند، و او آفرینندهء همه چیز است، و به هنگام دعا، او مقصود است.

شهادت دهیم که محمد صلّی اللّه علیه و اله؛ بنده و پیامبر او و امین و برگزیدهء او از میان تمام انسانهاست. او سرور پیامبران مرسل و خاتم پیامبران و برترین جهانیان است. پس از او پیامبری نیست و هرگز آئین او تغییر نمی پذیرد، و تمام آنچه که پیامبر اسلام آورده، حق و روشن و مورد تصدیق است.

گذشته از ایمان به پیامبر اسلام، به برگزیدگی پیامبران پیشین و حجت های خدا از جانب او ایمام داریم.

شهادت دهیم که قرآن، کتاب صادق اوست که هرگز باطل به آن راه نیافته

است. و آن کتاب، از جانب خدای حکیم و حمید فرستاده شده است 2.

قرآن مجید، حافظ و نگهبان کتاب های آسمانی پیشین است. و قرآن، از نخستین سوره تا آخر آن، استوار و ما به محکم و متشابه و وعده و وعید و ناسخ و منسوخ و داستان ها و گزارش های آن ایمان داریم، و معتقدیم که هیچ انسانی نمی تواند مانند آن را بیاورد.

ما معتقدیم که پس از درگذشت پیامبر، حجت خدا بر مؤمنان، و آن کس که باید امور مسلمین را به دست بگیرد، قرآن ناطق، و عالم به احکام آن می باشد، برادر و خلیفه و وصی و ولی پیامبر، علی علیه السّلام است. شخصیتی که نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به سان نسبت هارون به موسی علیه السّلام بود.

او امیر مؤمنان و امام متقیان، و پیشوای دست و روسفیدان، و برترین اوصیا و وارث علم انبیاست. و پس از وی، حسن بن علی، حسین بن علی، سروران جوانان اهل بهشتند، و پس از آن دو، اوصیای او به ترتیب زیر هستند:

علی بن الحسین، زین العابدین، محمد بن علی باقر، جعفر بن محمد صادق، موسی بن جعفر کاظم، علی بن موسی الرضا، محمد بن علی جواد، علی بن محمد هادی، حسن بن علی عسکری، حجة بن الحسن مهدی، قائم منتظر که صلوات خدا بر آن ها باد.

گواهی می دهیم که آنان پیشوایان و اوصیای الهی هستند و زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نمی ماند و حجت بر مردم در همهء زمان ها تمام شده است.

امامان معصوم، دستگیرهء محکم خداوند، و پیشوایان هدایت و حجت بر اهل دنیا تا روز رستاخیز هستند. هرکس با آن ها مخالفت ورزد، گمراه و گمراه کننده است، و حق و هدایت را پشت سر انداخته است.

آنان بازگوکنندگان قرآنند و زبان گویای رسول گرامی هستند. هر کس بمیرد و آنان را نشناسد، مرگ او مرگ جاهلیت است.

از اصول اسلام؛ پرهیزگاری و فهمیدن دین خداست و نماز و پایداری در راه دین و پس دادن به صاحبش خواه درست کار باشد و یا بدکار، و طولانی کردن سجده ها و روزه گرفتن و شب زنده داری و پرهیز از گناهان و انتظار فرج با صبر و بردباری و تحمّل مصیبت ها به زیبایی و خوشرفتاری، و رابطهء خوب با مردم است.

آن گاه امام در این رساله، فروع مختلفی را از ابواب فقه یادآور شده و تفاوت های مکتب امامیه را با دیگر مکتب ها در فقه بیان کرده است که اکنون مورد نظر ما نیست 3.

۲. عبد العظیم حسنی و عرضهء عقاید بر امام هادی علیه السّلام

سید عبد العظیم حسنی از سبط اکبر و نسب وی امام حسن مجتبی علیه السّلام به قرار زیر است:

«عبد العظیم بن عبد اللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب علیه السّلام».

او از اصحاب امام هادی علیه السّلام، و نویسندهء کتاب خطبه های امیر مؤمنان علیه السّلام است، و از ترس حاکمان عباسی، به ری پناهنده شد و به صورت فردی ناشناس زندگی می کرد، و کمتر از خانه بیرون می آمد. معمولا روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت می پرداخت، ولی به تدریج او را شناخته و با او ارتباط برقرار کردند و سرانجام در ری به لقاء اللّه پیوست.

او در خدمت امام هادی علیه السّلام رسید و نحوه دیدار خود را با امام چنین تعریف می کند:

آن گاه که چشم حضرت، به من افتاد فرمود: «مرحبا بک أبا القاسم!أنت ولیّنا حقّا»؛ «خوش آمدی، ای ابو القاسم!تو به راستی دوست و یاور ما هستی». من از این که مورد لطف امام قرار گرفتم، بسیار خرسند شدم، سپس عرض کردم: می خواهم اعتقادات خود را به شما عرض کنم، اگر درست است بر آن ثابت و استوار بمانم تا به دیدار خدا بشتابم.

امام هادی علیه السّلام فرمود: بیان بفرما!.

گفتم: من معتقدم خدای تبارک و تعالی یکی است، مثل و مانند ندارد و صفات او خارج از حدّ ابطال و تشبیه است (مقصود از ابطال، نفی واقعیت صفات از خداست، چه صفات ذات و چه صفات افعال، و مقصود از تشبیه این است که آن ها را بر معنای لغوی حمل کنیم و گفته شود خدا دست و چشم و صورت معمولی بشر را دارد) . خدا جسم و صورت و عرض و جوهر نیست. او آفرینندهء اجسام و صورت ها و اعراض و جواهر است و سرانجام او پروردگار و مالک و پدیدآرنده و سازندهء همه چیز است.

شهادت می دهم که امام و خلیفه و ولی امر، پس از امیر مؤمنان علی علیه السّلام، به ترتیب به شرح زیر است:

۲. حسن، ۳. حسین، ۴. علی بن الحسین، ۵. محمد بن علی، ۶. جعفر بن محمد، ۷. موسی بن جعفر، ۸. علی بن موسی، ۹. محمد بن علی، و اینک تو ای أبا الحسن. امام فرمود: پس از من فرزندم امام حسن (عسکری) جانشین من خواهد بود و پس از وی مردم با جانشین او چه می کنند؟گفتم: سرورم!مقصود شما چیست؟

فرمود: او دیده نمی شود، و درست نیست که اکنون نام او را ببرید تا به فرمان خدا، آشکار شود و زمین را که از جور و ستم لبریز شده، از عدل و داد پر کند.

به امام گفتم: من هم به این مطلب اعتراف دارم، و می گویم دوست آنان دوست خداست و دشمن آنان، دشمن خداست، پیروی از آنان پیروی از خداست، و مخالفت با آن ها، مخالفت با خداست، و می گویم: معراج پیامبر، و سؤال در قبر و بهشت و دوزخ و میزان، همگی حق است و در این که رستاخیز روزی فرامی رسد در آن شکی نیست، خداوند منّان همگان را که در قبرها نهفته اند، محشور می کند.

سرانجام می گویم: فرائض و واجبات پس از ولایت امیر مؤمنان عبارتند از: نماز و زکات و روزه و حج و جهاد امر به معروف و نهی از منکر.

عبد العظیم حسنی می گوید: امام هادی علیه السّلام پس از شنیدن این اعترافات از من، فرمود: ای ابو القاسم آن چه که تو گفتی همان دین خداست که برای بندگانش فرستاده است، تو بر همین دین،

ثابت قدم باش، خدا به تو در دنیا و آخرت، ثبات قدم عنایت بفرماید4.

علمای بزرگ ما، به پیروی از این نوع رساله های کوچک به صورت موجز در زمینهء عقاید شیعه نگاشته اند، که به برخی اشاره می کنیم:

۱. رسالهء صدوق (۶۰۳-۱۸۳)

مرحوم صدوق، رساله ای در بیان عقاید امامیّه دارد که کرارا چاپ شده و علمای ما بر آن، شرح ها و تعلیقاتی نوشته اند. او می گوید: عقیدهء من در توحید این است که خدا یکی است و مانندی ندارد. قدیم است و ازلی و ابدی. شنوا و بینا و دانا و حکیم و زنده و قائم به نفس، قدرتمند و پیراسته و بی نیاز، نه جوهر است و نه جسم و نه صورت و نه عرض. . . . تا این که می گوید: خدا از تمام صفات مخلوقات خود، پیراسته می باشد. ما، در صفات او راه میانه برگزیدیم که نه به ابطال برسد و نه به تشبیه. خداوند منّان چیزی است، اما نه مانند این چیزها، او همان طور که قرآن می فرماید: احد و صمد است، نزاییده تا کسی از او ارث ببرد و زاییده نشده تا برای او شریکی باشد، نه مثل دارد و نه ضد، و برای او شریکی نیست، دیدگان، او را درک نمی کنند، ولی او دیده ها را درک می کند، خواب و خواب آلودگی بر او راه ندارد، آگاه به امور دقیق، و دانای همهء مسائل است، آفرینندهء همه چیز است. آفریدن و فرمانروایی از آن اوست، همهء نیکی ها از پروردگار جهانیان است.

هرکس راه تشبیه را پیش گیرد، او مشرک است و هرکس به امامیه، غیر آن که گفته شده، نسبت بدهد، دروغ گوست. و هر خبری که مخالف با توحید باشد، آن خبر ساختگی است و هر حدیثی که با کتاب خدا سازگار نباشد، نادرست است. و اگر در کتاب های ما چنین خبری یافت شود، باید آن را نوعی فریب کاری دانست.

آن گاه صدوق برای جداسازی صفات ذات از صفات فعل، ضابطه ای معین می کند و سپس می گوید:

ما در افعال بندگان، میان جبر و تفویض، راه میانه را برگزیده ایم، سپس عقاید شیعه را دربارهء قضا و قدر و تفویض و استطاعت که بسیاری از مباحث معارف کلامی را تشکیل می دهد، بیان می کند، و می افزاید: قرآن؛ همان است که خداوند بر پیامبرش محمد فروفرستاد و آن همان است که در یک دفتر در اختیار مردم است، و چیزی از آن کم نشده است و مجموع سوره های آن ۴۱۱ سوره است ولی سورهء«ضحی و انشراح» و همچنین سورهء«إیلاف و فیل»حکم یک سوره را دارد و هرکس غیر از این را به ما نسبت دهد، او دروغ گوست 5. ما بخشی از این رساله را به صورت خلاصه ترجمه کردیم، در میان علمای ما تعلیقهء شیخ مفید بر این عقاید، از شهرت بسزایی برخوردار است. او در شرح خود بر این رساله، در برخی از موارد، با استاد خود به مناقشه پرداخته و یادآور شده است که در مواردی، به روایاتی استناد جسته است که جامع الشرایط نیست.

رسالهء پیشین به قلم خود مؤلف بود، ولی در روز جمعه دوازدهم شعبان سال ۸۶۳ هجری قمری گروهی دور او را گرفته بودند و اصرار داشتند که عقاید شیعه را املا کند و آنان بنویسند، او شروع به توصیف عقاید امامیّه کرده و چنین گفته است:

عقاید امامیّه، اقرار به توحید خدا و زدودن تشبیه از او و پیراسته ساختن وی از چیزهایی است که شایستهء او نمی باشد.

و اقرار به حقانیت پیامبران و رسولان و حجت های خدا و فرشتگان و کتاب های آسمانی، و نیز اقرار به این است که محمد صلی اللّه علیه و اله سرور و افضل پیامبران و افضل از همهء ملائکه مقرب، و خاتم پیامبران است که پس از او پیامبری نخواهد آمد6.

۲. جمل العلم و العمل

اکنون به رساله ای که مرحوم شریف مرتضی (۵۵۳-۶۳۴) نگاشته است، اشاره می کنیم. او می گوید: تمام اجسام، که حادث و مسبوق به عدم هستند، طبعا پدیدآورنده ای دارند، زیرا هر پدیدهء نوی به پدیدآورنده نیاز دارد، مانند هر مصنوع و مکتوب. . . .

در این رساله عقاید امامیّه به صورت مبسوطتر از رسالهء صدوق آمده و فقط در اعجاز قرآن نظریهء خاصی دارد به نام نظریهء صرفه که مورد پذیرش علمای ما نیست.

۳. البیان عن جمل اعتقاد أهل الایمان

این کتاب نگارش ابو الفتح کراجکی طرابلسی (متوفای ۹۴۴) ، است که به پیروی از استادش شریف مرتضی، رسالهء موجزی در عقاید امامیّه نوشته و آن را«البیان عن جمل اعتقاد اهل الایمان»نامیده است.

او در آغاز آن خطاب به کسی که پیشنهاد تألیف چنین کتابی را مطرح کرده می گوید: برادرم!، خدا تو را مشمول الطاف خود قرار دهد و با نعمت های خود تو را یاری رساند، از من خواستی در اعتقادات شیعه رسالهء موجزی بنویسم تا اساس هدایت دیگران گردد و خود نیز آنان را مذاکره کنی و در اختیار طالبان عقاید امامیه قرار دهی. من در این جا عقاید شیعه را به صورت فشرده می نویسم ولی دلایل آن را نمی آورم.

کراجکی گفتار خود را از توحید آغاز نموده و آن گاه دربارهء نبوت عامه و خاصه و امامت و خلافت تا به امامت امامان و امام عصر (عج) سخن می گوید، و رساله را با بحث توبه و حشر و نشر ادامه می دهد و گاهی نیز به عقاید معتزله اشاره می کند7.

۴. العقائد الجعفریه

شیخ طوسی (۵۸۳-۰۶۴) به پیروی از مشایخ پیشین، رساله ای در عقاید امامیّه نوشته و آن را در پنجاه مسأله خلاصه کرده است و این رساله ضمن«جواهر الفقه» قاضی ابن برّاج، و نیز ضمن رسائل عشر شیخ طوسی چاپ شده است.

هدف از اشاره به این رساله ها?

بررسی این رساله ها سه مطلب را به روشنی ثابت می کند:

۱. محتوای آن ها گواه بر این است که شیعهء امامیّه، اصول عقاید خود را از کتاب خدا و سنت رسول او و دیگر پیشوایان معصوم گرفته است و لذا هر اصلی از اصول به صورت روشن و شفاف با ما سخن می گوید.

۲. در این رساله ها هرچند برخی از بندها مورد بحث و مناقشه است و همه بر آن ها اتفاق نظر ندارند، اما مجموع محتویات که پیرامون خدا و صفات و افعال خدا و نیز آن چه مربوط به نبوّت و امامت و حیات برزخی و اخروی است، مورد اتفاق علمای امامیّه است. هرکس می خواهد امامیه را بشناسد، به این رساله ها مراجعه کند.

۳. دقت در محتویات آن ها پیام سومی دارد و آن این که هرچند امامیه با دیگر فرق اسلامی در مورد امامت و خلافت، اختلاف نظر دارند، اما بسیاری از اصول با همهء مسلمانان یک صدا هستند، و همین یک صدایی مایهء وحدت و یکپارچگی امت اسلامی است که همدیگر را تحمّل کنند و در موارد اختلاف یا چشم بپوشند و یا به گف ت وگوی علمی و روشن بپردازند.

پی نوشت:

(۱). به جلد سوم فرهنگ کلام اسلامی مراجعه بفرمایید.

(2)لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید (فصلت، ۲۴).

(3). عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج ۲، ص ۱۲۱-۲۲۱.

(4). صدوق، التوحید، باب ۸۱، شماره ۷۳.

(5). عقاید امامیّه، تألیف شیخ صدوق، که کرارا چاپ شده است.

(6). أمالی شیخ صدوق، مجلس ۳۹، ص ۹۰۵.

(7). کنز الفوائد، ص ۰۴۲-۲۵۲.

تعداد صفحات : 138

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    انجمن

    آمار سایت
  • کل مطالب : 138
  • کل نظرات : 18
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 91
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 202
  • بازدید ماه : 202
  • بازدید سال : 1,508
  • بازدید کلی : 8,543